عکس های یک سالگی سوین عزیزم با شش ماه تاخیر !!!
بیماری وحشتناک
مامان بابایی چشمش ویروسی شدهبود اول قرمز وخارش و بعد متورم بعد تو گرفتی بعد بابایی یک هفته نرفت سرکار که اوضاع چشمش خراب بود بعد من گرفتم دو هفته نیومدم سرکار اصلا حوصله ندارم
نویسنده :
شیرین
12:56
عکس های 17 ماهگی دخترم
هفته قبل اوائل آذرماه من و بابایی با کلی از عروسک های و لباسهات و پتو رفتیم تا اولین عکس های آتلیه ای دخترم رو بندازیم فقط این دو تا عکسو اوردم اداره ...
نویسنده :
شیرین
9:17
چکاپ و مریضی دختر گلم
پنج شنبه شب عمو حامد و عمو امیر با خانواده هاشون مهمونمون بودن خیلی خوش گذشت مامانی هم لازانیا و زرشک پلو با مرغ پخت دو هفته قبل خیلی مریض شدی یهو تب کردی شنبه نرفتم سرکار شنبه بردمت دکتر گفت می تونه از دندونات باشه که با هم دارن درمیان یکشنبه بردمت خونه مامان بزرگ هیییییییی هفته بعدش هم آیدا جون دختر عمت عمل تیروئید داشت که خدارو شکر بخیر گذشت چند روز قبل هم دکتر برات چکاپ به درخواست من نوشت تا استرسم کم بشه تو رو بردم آزمایشگاه فروردین اتاق کودک و نمونه گیر کودک داشتن خون که ازت گرفت هیچی نگفتی وقتی تموم شد گقتی مرسی الهی مامان برات بمیره دوست دارم دختر عزیزم ...
نویسنده :
شیرین
10:59
خیلی وقته برات ننوشتم
خیلی وقته برات ننوشتم جدیدا خیلی خسته می شم کم اوردم خیلی از خاطرات یادم رفته و فعلا محو شدن فقط می دونم که هفته آخر شهریور دایی و یونس و خانومش و خانوادش از ملایر اومدن خونه ما اخه رفته بودن ثبت نام دانشگاه برای خانمش خانواده خانومش شام اومدن خونمون و اخر شب رفتن بیرجند و دایی یونس تا فردا عصر خونه ما بودن بعدش رفتن خونه خاله زهرا روز پنجشنبه دهم مهر هم رفتیم شهریار مراسم سالگرد آقا خسرو شوهر دختر عمه بابایی و یکشنبه هم سیزده مهر عید قربان رفتیم اولین عید طیبه خاله یکی از آشناهای مامان بزرگ فعلا هم خبر خاصی نیست جدیدا می گی ممنون شی شیر= شیشه شیر می رقصی کنترل می دی به من تا برات آهنگ بذارم تا رق...
نویسنده :
شیرین
14:50
سفر بیرجند
دوازده شهریور من و تو و بابایی رفتیم بیرجند وقتی رسیدیم شنبه شب شب تولد امام رضا(ع) رفتیم برای دایی یونس خواستگاری همه دایی ها و خاله ها اومده بودن عروس خانوم بله گفت و پنج شنبه شب عقد کنون بود کلی با دختر گلم رقصیدیم بعد از عقد هم با خاله حمیده اینا ساعت نه شب راه افتادیم به سمت تهران خیلی خوش گذشت
نویسنده :
شیرین
13:30
جشن تولد دختر گلم
تولدت 14 تیر بود که چون مصادف بود با ماه رمضون 16 مرداد گرفتیم پنج شنبه تا همه بیان تم تولدت زنبوری بود تولدت مبارک سوین - ریسه عکس از تولد تا یکسالگی و به تولد یک سالگی سوین خوش آمدید و جعبه دستمال کاغذی و کلاه با عنوان تولدت مبارک سوین و دو عدد چاقو با روبان های زرد و مشکی رو دوست گل نی نی سایتی سحر جون از بیرجند ارسال کرد صبح پنجشنبه هم خاله مریم (خانوم عمو حامد دوست بابایی) امد کمک و اولویه درست کرد و مامانی هم سوفله مرغ و سبزیجات و ژله و پف فیل کیک تولدت هم زنبوری بود که فوق العاده خوشگل بود مامان بزرگ -(ربع سکه) عمه سهیلا و دخترش آیدا جون (پنجاه تومن) و عمه سولماز (عروسک کفشدوزک ) خاله زهرا (پنجاه تو...
نویسنده :
شیرین
8:05
واکسن سوین و آرایشگاه
چهارشنبه هجدهم تیر ماه رفتیم واکسن دختر گلمو زدیم اصلا گریه نکرد فقط یه جیغ کوتاه و دیگه تموم فرداش هم رفتم آرایشگاه برای اصلاح که مهرناز خانوم گفت بیا موهای سوینو مرتب کنم خیلی خانوم بودی که اصلا اشکت در نیومد تازه مهرناز خانوم ازت خوشش اومد و از تو عکس انداخت تا پس زمینه موبایلش بشه مامانی فدات بشه
نویسنده :
شیرین
14:39