، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

جوجه زیبای مامان

سفر با سوین

1393/2/30 11:16
نویسنده : شیرین
187 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه نوزده اردیبشهت نود و سه  من و تو و بابایی ساعت چهار صبح رفتیم بیرجند خونه مامان من خندونک

عصر رسیدیم خیلی خسته شده بودی

دایی یونس و مامان بزرگ با دیدنت کلی ذوق کردن که چقد خانوم شدی

از همون روز شیطنت هات شروع شد

دو شنبه رفتیم قاین خونه خاله سمانه و ستایش دختر خاله سمانه باهات حسابی بازی کرد

عصر رفتیم خونه ناهید از دوستای مجردیم

با پسرش پارسا بازی کردی

و همه جا رو بهم ریختی و تازه بهت صد تومن کادو داد دستش درد نکنه

شام رفتیم خونه دایی ابی

 و شب همونجا خوابیدیم و بهشون زحمت دادیم

صبح از همونجا رفتیم مناوند 

سرخاک بابای من

چقده عمرا زود می گذره چهار سال از مرگ بابای عزیزم گذشته خدای من

حیف شد بابابزرگو ندیدی چون عاشق بچه ها بود

ناهار اونجا بودیم

خاله های من هم بودن

برگشتیم

راستی قبل اون رفتیم خونه یکی از دوستای نی نی سایتی

چند نفر بودن که خیلی خوش گذشت با دیدن بچه ها کلی ذوق کردی و جیغ می کشیدی و بغلشون می کردی

خونه خاله ها و برادر شوهر عمه من که مریض بود و عمه من هم رفتیم

جمعه26 اردیبشهت ساعت چهار هم اومدیم تهران

حیف شد گریه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)