جوجه زیبای مامان

...

...

...

...

...

...

اخرین عکس و مطلب رو نگاه می کنم خدایا یه سال و سه ماهه نه عمسی نه مطلبی فکر نکی  ذره ای از علاقه به تو کم شده خیلییییییییییییی بیشتر دوست دارم هارد  رو نگاه می کنم و دوباره دل به دلت می ذارم و عکس هات رو نگاه می کنم بعضی ها رو یادمه یعضی ها رو با وجود تاریخ هر چند یادمه ولی جزییاتش رو به یاد نمیارم . تنها چیزی که از خدا می خوام این هست که به آرزوهای قشنگت که هر روز راجع بهش با هم حرف می زنی برسی  دختر زیایم اون روزا خیلی دور نیست فقط من عجله دارم تا خوشبختبت رو زودتر ببینم دانشگاه رفتنت . ازدواجت . بچه هات و... خدایا مواظبش باش

الان با سوین جون متوجه شدیم که نزدیک یه ساله عکس نداشتیم بدون تاریخ فقط عکس می ذاریم ...

ما هر سال قبل عید می رفتیم بیرجند ولی چون امسال با ماه رمضون تداخل داشت نرفتیم و رفتیم مازنداران خونه عمه سهیلا همش بارون میومد ولی انصافا خوب بود و خوش گذشت یه روز رفتیم پارک جنگلی آزاد مهر و روز چهارم عید برگشتیم تهران ...